Cucumis - Shërbim përkthimi në linjë falas
. .



Teksti origjinal - Persishtja - ساعتم که زنگ خورد فهمیدم که واقعا خوابم برده بود....

Statusi aktualTeksti origjinal
Ky tekst është në dispozicion në këto gjuhë: PersishtjaAnglisht

Kategori Jeta e perditshme - Biznes / Punë

Titull
ساعتم که زنگ خورد فهمیدم که واقعا خوابم برده بود....
Tekst per tu perkthyer
Prezantuar nga Isildur__
gjuha e tekstit origjinal: Persishtja

ساعتم که زنگ خورد فهمیدم که واقعا خوابم برده بود. دوباره نگران شدم. هنوز پولم رو از بانک نگرفته بودم. اگه هنوز هم خودپردازهای بانک تجارت خراب بودن چاره ای نداشتم جز اینکه به خونه زنگ بزنم و از بابام بخوام که به حساب بانک ملی ام پول بریزه. واقعا امیدوار بودم که این کار لازم نباشه، چون باز هم کلی باید جواب پس می دادم و احتمالا دروغ می گفتم که من روم نمی شه از آدمایی که با تور ما میان پول قرض کنم، من هیچ کدوم رو نمیشناسم، اگه پول خودم باشه بهتره و هزار حرف و حدیث دیگه. ولی بهتر بود که حالا نگران این چیزا نباشم. این بدترین حالت ممکن بود.
20 Mars 2011 02:55